سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره
منوی اصلی
جستجو
مطالب پیشین
تدبیر در قرآن
آیه قرآن
لوگوی دوستان
لینک دوستان
ویرایش
پیوندهای روزانه
امکانات دیگر
ابر برچسب ها
آمار و اطلاعات

بازدید امروز : 11
بازدید دیروز : 8
کل بازدید : 200000
تعداد کل یاد داشت ها : 87
آخرین بازدید : 103/9/13    ساعت : 8:43 ع

ابر مرد دیگری از خطه گیلان، مهد دلیرانی چون میرزا کوچک خان.................

ما ایرانی ها همه تام کروز رو می شناسیم ولی قهرمانان ایران رو نمی شناسیم! این داستان فیلم نیست واقعی است.می خوام با قهرمان واقعی وطن پرست گمنام ایرانی آشنا بشید و اینکه چطور برای ایران جان داد. با جوان ترین استاد خلبان نیروی هوایی ارتش ایران سرلشکر خلبان، « علی اقبالی دوگاهه» و داستان عجیب شهادتش بیشتر آشنا شوید. 
 او اهل رودبار استان گیلان بود. وی در 25 سالگی استاد خلبان جنگنده  F5  و در 27 سالگی با درجه سرگردی جزو افسران ارشد نیروی هوایی ارتش ایران شد. 
سرلشگر خلبان«عباس بابایی» و سرلشگر خلبان «مصطفی اردستانی» از شاگردان تحت آموزش ایشان بودند.
 آموزش درآمریکا :دوره  تکمیل دوره خلبانی را به مدت 220 ساعت در سال 1347 در پایگاه هوایی ویلیامز شهر فنیکس ایالت آریزونای امریکا را به پایان رساند و کسب رتبه نخست در بین بیش از 400 دانشجوی خلبانی از کشورهای مختلف به عنوان خلبان نمونه این پایگاه را از آن خود نمود . امتیازات خلبانی که او در پایگاه ویلیامز آمریکا بدست آورد شامل رکوردهایی بود که تا آن زمان هرگز در آن پایگاه هوایی ثبت نشده بود. بطوری که تمامی اساتید پرواز هواپیماهای جنگی آمریکا را شگفت زده نمود. و به او لقب سلطان پرواز را داده بودند.
 همچنین در سال 1353 جهت گذراندن دوره کارشناسی تفسیر عکس های هوایی و مدیریت اطلاعات و عملیات هوایی مجددا به امریکا اعزام گردید .

شهادت :

این هم وطن دلیر اکثر تلمبه خانه ها و نیروگاه های برق عراق از کار انداخته بود و طرح های عملیاتی وی باعث گردیده بود صادرات 350 میلیون تنی نفت عراق به صفر برسد از این رو صدام جنایتکار به خون این شهید تشنه بود .
 به دستور صدام پس از دستگیری بدنش به دو نیمه تبدیل شد و نیمی از پیکر مطهرش در نینوا و نیمی در موصل عراق مدفون شد .

شرح کامل شهادت ایشان 

وی پس از بمباران پادگان «العقره» در حالی که زنده به اسارت مزدوران عراقی درآمده بود، به دلیل ضربات مهلکی که نیروی هوایی ارتش ایران در نخستین ماه جنگ بر پیکر ماشین جنگی عراق وارد نموده بود به دستور صدام و برای ایجاد رعب و وحشت در بین سایر خلبانان کشورمان، برخلاف تمامی موازین انسانی و موافقت نامه های بین المللی رفتار با اسرا، به فجیع‌ترین و بیرحمانه ترین وضع به شهادت رسید.
 بدستور صدام ملعون، دو ماشین جیپ از دو طرف با طناب هایی که به بدن این خلبان پر افتخار بسته بودند بدنش را دو نیم کردند. به طوری که نیمی از پیکر مطهرش در نینوا و نیمی در موصل عراق مدفون شد. این جنایت به حدی وحشیانه بود که رژیم بعثی در تلاشی بیشرمانه برای سرپوش گذاشتن بر این جنایت هولناک، تا سالها از اعلام سرنوشت آن شهید مظلوم خودداری می کرد و طی 22 سال هیچگونه اطلاعی از سرنوشت وی موجود نبود؛ تا این که در خرداد سال 1370، بر اساس گزارش های موجود عملیاتی و اطلاعاتی، و نامه ارسالی کمیته بین‌المللی صلیب سرخ جهانی مبنی بر شهادت ایشان و اظهارات دیگر اسرای آزاد شده وخلبانان اسیر عراقی، شهادت خلبان علی اقبالی دوگاهه محرز شد. پیکر مطهرش که بخشی از آن غریبانه در قبرستان محافظیه نینوا و بخشی دیگر در قبرستان زبیر موصل به خاک سپرده شده بود، با پیگیری کمیته جستجوی اسرا و مفقودین وکمیته بین‌المللی صلیب سرخ جهانی، به همراه پیکرهای مطهر تنی چند از دیگر خلبانان شهید نیروی هوایی، پس از 22 سال دوری از وطن، در میان حزن و اندوه خانواده، یاران و همرزمانش به میهن بازگشت و به شکلی بسیار با شکوه و تاریخی در میدان صبحگاه ستاد نیروی هوایی تشییع و در پنجم مردادماه 81 در قطعه خلبانان بهشت زهرا درکنار سایر همرزمانش آرام گرفت.
یادش گرامی باد





برچسب ها : ایران  , شهادت  ,


      

آخرین جمله‏ های سید مرتضی قبل از شهادت از زبان سعید قاسمی
 من عقب برانکارد سید را گرفته بودم. پا از مویرگ‌ها جدا شده بود و سه چهار بار پا زیر پایم افتاد و روی زمین کشیده شد. بی‌شباهت به صحنه‌ی شهادت آقا اباالفضل العباس(ع) نبود که می‌گفتند به پا ضربه زدند و پا از روی اسب کشیده می‌شد. دیدم دارم اذیت می‌شوم و پا را که کشیده می‌شد، برداشتم و روی سینه‌اش گذاشتم. گفت: «چه کار می‌کنی؟ ولش کن». در این حال و هوا شروع کرد مادرش را صدا زدن: «یا فاطمه زهرا(س)! یا فاطمه زهرا(س)! یا فاطمه زهرا(س)!» بعد سه مرتبه این دعا را کرد: «اللهم اجعل مماتی شهادتاً فی سبیلک»، «اللهم اجعل مماتی شهادتاً فی سبیلک»، «اللهم...» من دیدم خونریزی که شدید شده است، او دارد بی‌قرار می‌شود. برانکارد هم کوچک بود و هی سرش بیرون می‌افتاد و نمی‌تواند نفس بکشد و هی سرش را بلند می‌کند که یک جوری از این وضعیت خلاص شود. ما هم حواس‌مان نیست و داریم سعی می‌کنیم با این برانکارد در پیتی که درست کرده‌ایم زودتر آنها را به جایی برسانیم. یک جا دیگر نتوانست تحمل کند، سرش را آورد بالا و گفت: «خدایا! همه گناهانم را ببخش و مرا شهید کن». این آخرین ذکر سید است و بعد از آن به اغما رفت.

آقا در تشییع جنازه شهید آوینی
اواخر فروردین 72 بود؛ پیکر سیدمرتضی بر دوش مردم در مقابل حوزه‌ی هنری تشییع می‌شد.‌.. خودرو حامل رهبر انقلاب در خیابان سمیه ایستاد.‌ علی‌رغم مسائل امنیتی، آقا برای ادای احترام به شهید از ماشین پیاده شدند،‌ کنار پیکر سرباز خودشان ایستادند و زیر لب زمزمه کردند: «إنا لله و إنا إلیه راجعون». بعد در جستجوی خانواده شهید، نگاهی به اطراف انداختند اما به‌خاطر ازدحام مردم نتوانستند از نزدیک خانواده‌ را ببینند. پس از پایان مراسم آقا گفتند: «از طرف بنده به خانواده‌ شهید تسلیت بگویید؛ گرچه من خودم هم در این مصیبت داغدار هستم». بعد آرام و بی‌صدا در حالی که چشم به تابوت سیدمرتضی دوخته بودند، به راه افتادند. خیابان سمیه هنوز صدای گام‌های آهسته‌ی رهبر را به دنبال پیکر سربازش در ذهن دارد...

چندی بعد، آقا در صفحه‌ی اول قرآنی که آن را به خانواده‌ی شهید آوینی هدیه کردند، این عبارت را به دست‌خط خود نوشتند: "به یاد شهید عزیز، سید شهیدان اهل قلم، آقای سیدمرتضی آوینی که یادش غالباً با من است..."






برچسب ها : امام خامنه ای (مد ظله العالی)  , حضرت زهرا(س)  , شهادت  , سید مرتضی آوینی  ,


      

هفته قبل در حسینیه بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی امیرکبیر مراسم استقبال از ماه محرم برگزار شده بود که همزمان شده بود با یادواره شهدای دانشگاه.

به همین دلیل بچه ها مناسب دیدند که از یک راوی سالهای دفاع مقدس دعوت کنند تا از اون سالها و حال و هوای حسینی جبهه ها واسمون بگه.

خاطره ها و روایت زیاد بود ولی یکی خیلی به دلم نشست چون روایتش حسینی بود.

و روایت از این قرار بود

علی حیدری نامی بود. 15 سال بیشتر نداشت که به جبهه رفت و دو سال بعد پرواز کرد به سمت خدا.

ولی قصه از اونجا شروع میشه که علی خیلی اهل نماز جماعت و نماز اول وقت و روزه و خلاصه بچه مذهبی مقیدی بود.در عین حال که به این کارها می پرداخت در کارهای جبهه مصمم و جدی بود و هم شوخ.

اشک و زاری علی در مجالس روضه سیدالشهداء نظر بچه ها رو به خودش جلب کرده بود اصلا جنس غم علی با بقیه فرق می کرد.

اوج داستان در اینجاست که علی شش ماه قبل از شهادتش می دانست که چه موقع،در کجا  و چگونه شهید میشه.

این آخریها بدن علی معطر شده بود به عطری که اکثر بچه ها رو متعجب کرده بود نه اینکه عطرش خاص بوده باشه و از این حرفها بلکه بچه ها تو فکر بودند که تو این گرمای شهریور و وسط بیابونای خوزستان کیه که به علی عطر میرسونه آخه بچه ها زیر نظرش داشتند.

تا اینکه یه شبی تو همین مجالس روضه ارباب یکی از بچه ها تاب نیاورد و میون گریه علی راز معطر بودنش رو از علی جویا شد.

علی با خنده ای از جنس خنده های هیئتی رو بهش کرد و گفت: می خوای بدونی چرا؟

علی ماجرای مکان شهادت ،زمان شهادت و نحوه شهادتش رو تعریف کرد تا اینکه راز معطر شدنش رو فاش کرد و گفت : ببین رفیق من اینقدر تو حسین(ع) ذوب شده بودم که بعضی وقتا از سنگر میزدم بیرون و با بعضی از افراد دیگه میرفتیم مهمونی آقا .

آقا نشسته بود روبرومونو میگفت خب بچه ها از خیبر چه خبر،از بچه های گردان میثم چه خبر ؟

ما هم داغ ارباب رو تازه میکردیم و میگفتیم آقاجان از علی اصغرت چه خبر از علی اکبرت چه خبر؟

آره تا اونجا بود که هر وقت ذکر یا حسین(ع) رو رو لبام میاوردم بدنم معطر میشد.

اونوقت راوی میگه علی طبق گفته خودش اسفندماه روی یه تپه ای جلو چشم بچه ها تیر خورد.

صحنه زیبایی رسیدن عاشق و معشوق

علی با دستان باز چنانکه گویی میخواهد در آغوش دیگری جای بگیرد و با لبخندی از جنس وصال بر روی زمین که نه بهتر است بگویم در لحظات آخر به آرامی فرود آمد و همه فهمیدند که

شهید نظر می کند به وجه الله






برچسب ها : بسیج  , دانشگاه امیرکبیر  , امام حسین(ع)  , شهادت  ,


      




+ فریاد صادق آل محمد (ص) و پیشوای مذهب جعفری: گروهی هستند که ادعای پیروی از من دارند و سنگ محبت و ولایت ما را به سینه می زنند... درحالیکه به خدا قسم، من امامشان نیستم... خدا لعنتشان کند... هر چه می پوشم پرده دری می کنند... می گویم چنین و چنان و می گویند نه، منظورش چنان و چنین است... *من، تنها امام آن کسی هستم که مرا اطاعت کند*.



+ سلام بر یاوران مهدی



+ بلندگوی داعش و تکفیریهای کثیف نشوید: اخبارهای دروغ پیشروی های آنهاکه اکثرا به وسیله سیستم خبری آمریکاومتخصصان جنگ روانی آنها ونیروهای نفوذی آنها در واتس آپ ودیگرمسنجرهاپخش می شود را پخش نکنید،عکسها و فیلمهای قتل و غارت آنها که غالبا به وسیله خود آنها در محیط مجازی پخش می شود برای تضعیف روحیه مسلمانان شیعه وسنی را پخش نکنید وبه جای اینهاپیروزیهای مسلمانان و نصرت خداوند را تذکر دهید.



+ *ضمن تبریک حلول ماه شعبان المعظم به تمامی دوستان عزیز* تنها ماهی که هیچگونه شهادت و عزاداری در آن وجود ندارد ماه شعبان است که ولادت امام حسین علیه السلام در آن است و تنها ماهی که هیچگونه ولادت و جشنی آن وجود ندارد ماه محرم است که شهادت امام حسین (ع) در آن است.* جان عالم به قربان اباعبدالله الحسین علیه السلام* فایل صوتی پنج دقیقه ای در باب عظمت مناجات شعبانیه از امام خمینی قدس سره ضمیمه شده است.



+ +



+ *پیامبر رحمت (ص)* : هر جوانی که در دانش و عبادت رشد کند تا بزرگ شود، خداوند متعال در قیامت پاداش هفتاد و دو صدیق به وی می بخشد.



+ بنیان مرصوص(چند سفارش ناب از آیت الله قرهی)



+ *هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله*



+ *گفته بود:* در راهپیمایی 22 بهمن من را هم ببر.



+ *ما بی خیال مرقد زینب(س) نمی شویم روی تمام سینه زنانت حساب کن *